https://khabarfarsi.com/u/44282336/tlgr
/زمانی برای ضایع شدن!/همین حالا برگرد خونه.../ سرسرای دراز و کم پهنا یک بخاری داشت.سرما از لابه لای درز پنجره ها به داخل می خزید.باغبان جارو دستش بود و غرولند می کرد که این همه پول خرج می کنند، چند تا بخاری برای این ساختمان نمی خرند اماهرروزجلسه بروبیا می گذارند.